هم گم شده است خورشید هم نغمه زیبابش گویی که شبستان است این عرصه تنهایی
کنجی زقفس باقی عشقی که نفس دارد می ماند می جوید تنهایی بی تابی
آرام میان جان با توسنی عشقش عمریست که می گردد دیوانه در این دوران
گفتیم مگر راهی
یا باده زتنهایی بایان نمی گیرد مردیم زه بیماری
دست از دل ما بردار آرام بیا برگیر این عهد غبار آلود فارق ز غم دنیا
شاعر:لاله خطایی